خوب است که
وقتی نفست بالا نمی آید
کسی حرفهای بغض شده در گلویت را
جایی نوشته باشد....
پنجره ها کلافه اند از سنگینی نگاه منتظرم
اگر نمی آیی
اینقدر پنجره ها را زجر ندهم
چشم هایم به جهنم.....!
گلوی آدم را
باید گاهی بتراشند
تا برای دلتنگی های تازه جا باز شود.
دلتنگی هایی که جایشان نه در دل
که در گلوی آدم است
...دلتنگی هایی که می توانند آدم را خفه کنند. .
خسته ام؛
خسته تر از آنی که خیانت کنم
...تنهایم؛
تنها تر از آنی که عاشق شوم
بعضی حس ها خاص و ناب هستند
مثل بعضی آدمـــــــــا!
از دست این بغض لعنتی
که تا به تو می رسد دست و پایش را گم می کند
و بجای شکستن
دنبال جایی برای پنهان شدن می گردد
کلافه ام!
نواي عاشقانه ي پيچيده در كوه...
وزوز شاديه بي دليل...
پتك ياد تو...درد بیدريغ دلم...
دل تمام من و او ها خوش!
دل تو هم خوش!!
دل من...
هيچي!
.
آخ كه درد دارم درد
من از تو غريبترم
من ميان اين همه از توي تنها هم تنهاترم
آخ ....كمتر لگد بزن تنهايي
نظرات شما عزیزان: