love
lovly |
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
![]() |
نترس حوا
خوب است که
وقتی نفست بالا نمی آید کسی حرفهای بغض شده در گلویت را جایی نوشته باشد.... ![]() پنجره ها کلافه اند از سنگینی نگاه منتظرم
اگر نمی آیی اینقدر پنجره ها را زجر ندهم چشم هایم به جهنم.....! ![]() گلوی آدم را
باید گاهی بتراشند تا برای دلتنگی های تازه جا باز شود. دلتنگی هایی که جایشان نه در دل که در گلوی آدم است ...دلتنگی هایی که می توانند آدم را خفه کنند. . ![]() خسته ام؛
خسته تر از آنی که خیانت کنم ...تنهایم؛ تنها تر از آنی که عاشق شوم ![]() بعضی حس ها خاص و ناب هستند
مثل بعضی آدمـــــــــا! از دست این بغض لعنتی که تا به تو می رسد دست و پایش را گم می کند و بجای شکستن دنبال جایی برای پنهان شدن می گردد کلافه ام! ![]() نواي عاشقانه ي پيچيده در كوه...
وزوز شاديه بي دليل... پتك ياد تو...درد بیدريغ دلم... دل تمام من و او ها خوش! دل تو هم خوش!! دل من... هيچي! . ![]() آخ كه درد دارم درد
من از تو غريبترم من ميان اين همه از توي تنها هم تنهاترم آخ ....كمتر لگد بزن تنهايي الههیییییی روز خوشش تو زندگیییت نیاااددددد
ببخش که برگ هایت را لگد کردم . ![]() ![]() مرا درک میکنی همسایه؟ من منتظرم بیاید و در بزند. انقدر به دیوار نکوب ... ![]() ![]() دستت که بلرزد اشتباه مینویسی ![]() ![]() امروز دوباره عاشق شدم ![]() گاهی ارزش واقعی یک لحظه را تا زمانی که به یک خاطره تبدیل شود نمیفهمی ... ![]() ![]() بعضی وقتا سکوت میکنی چون اینقدر رنجیدی که نمی خوای حرفی بزنی ... ![]() ![]()
![]() ![]() پشت میز همیشگی، رو به صاحب کافه: ![]() ![]()
از روزی میترسـم ، که وقتی بهم میگه ؛ دوستت دارم ، یاد ِ تــــو بیوفتم ...! ![]() ![]() خاطره هایت هر چه شیرین تر باشند ، ![]() ![]() دورتر از سرزمین خواب ،آن لحظه رويايي من ... ![]() ![]() دلتنگی ![]() ![]()
![]() ![]() عشق را از مادرت یاد بگیر ... جاودانه ... ! ![]() ![]()
![]() ![]()
![]() ![]()
![]() ![]()
![]() ![]()
بارانی ات را بپوش و در آغوشم بگیر .. خیلی ها فکر میکنند عشق سه حرفه ....ولی آنها در اشتباهند عشق همش حرفه.... ![]() ![]() تو کوچه برفی ، رد پایی ست که بر نگشته ............... انگار قصه توست ![]() ![]() بعضی وقتا آدم آنچنان دلتنگ میشه، که اگه اونی که نیست بفهمه، از نبودِ خودش خجالت میکشه.... ![]() دلـــــــم تــــــنــــــگ شـــــــــده ![]() ![]() پاکت نامه را ![]() ![]() به نبوودنش عادت میکنی ![]() ![]() بیایید بر این باور باشیم که: ... ![]() ![]() این روزها همه شان همین گونه اند ![]() ![]() مردان هم قلب دارن ![]() ![]() تو یادت نیست... ولی من خوب به خاطر دارم که برای داشتن ات ، دلی را به دریا زدم که از آب واهمه داشت... ![]() ![]() هَــرکه مــی خــواهـی بـــاش ![]() ![]() منو نميخواست ![]() ![]() تمام چسب زخم هایت را هم که بخرم ![]() ![]() جهنم دور نیست...! ...
شازده کوچولو می گفت : همه ی یهویی ها خوبن !! من عاشق نگاه مهربون و زیبای توام همیشه یکی هست که درد دلت رو بهش بگی ، همیشه سکوتم به معــــنای پیـــروزی تو نیست … گاهی سکــــوت میکنم که بفهمی چه بی صـــــدا باختـــی … روزهـــــــــــــــــــای بدون تـــــــــــــو را هرگــــــــــز نخواهـــــــــــــم شمرد، تــــــــــــا بگویـــــــــم همین دیــــــروز بود ….. وَ پیراهن ِ هیچ فصلی … خیس تر از بهاری نخواهد بود … که عاشقت شدم … برای نبودن که . . . همیشه لازم نیستــــــــــ راه دوری رفته باشی میتوانی همین جا پشت تمـــــــــام ِ بغضهایت ، گم شده باشی این روزها خوبم ، کار میکنم ، شعر میخوانم قصه می نویسم و گـــــــــــاهی دلم که برایتــــــــــــ . . . تنگ میشود تمام خیابانها را ، با یادتـــــــــــ . . . پیاده میروم . حـالا کـه میـخـواهـی بـروی …. لطفــا قـدمـهـایـتـــ را تنـدتـر بـردار …. دلـم را فـرستــاده امـ دنبـالـِـ نخــود سیـــاه . . . ! یکـــ ساعَتـــ که آفتابـــ بتابد خاطرهـ ی شبــِ بارانــ ـی از یـــاد میرود …… این استـــ حکایتــِ انساטּ هآ …… ” فراموشــــــے “. فرهاد میدانست صد سال نمیتواند ….. کوه را بکند ….. فقط میخواست یک عُمر،اسمش را با “شیرین” بیاورند… کاش دنیا می مُرد میدانم تا پلک به هم بزنم با انار و آینه دردستهایت !! … - رضا کاظمی - گرمترین بوسه ها را نصیب کسی کن که در سردترین لحظه ها به یاد توست … آدما تا وقتی کوچیکن دوست دارن برای مادرشون هدیه بخرن اما پول ندارن … وقتی بزرگتر میشن ، پول دارن اما وقت ندارن … وقتی هم که پیر میشن ، پول دارن وقت هم دارن اما . . . مادر ندارن! … به سلامتی همه مادرای دنیا… اینجا فاصله یک عشق تا عشق بعدی یک نخ سیگار است !!!
رمـز عاشـقی ...
تو آیا عاشقی کردی بفهمی عشق یعنی چه؟ تو آیا با شقایق بودهای گاهی؟ نشستی پای اشکِ شمعِ گریان تا سحر یک شب؟
تو آیا قاصدکهای رها را دیدهای هرگز، که از شرم نبود شادپیغامی، میان کوچهها سرگشته میچرخند؟ نپرسیدی چرا وقتی که یاسی، عطر خود تقدیم باغی میکند چیزی نمیخواهد
و چشمان تو آیا سورهای از این کتاب هستی زیبا، تلاوت کرده با تدبیر؟
تو از خورشید پرسیدی، چرا بیمنت و با مهر میتابد؟ تو رمز عاشقی، از بال پروانه، میان شعلههای شمع، پرسیدی؟ تو آیا در شبی، با کرم شبتابی سخن گفتی از او پرسیدهای راز هدایت، در شبی تاریک؟
تو آیا، یاکریمی دیدهای در آشیان، بیعشق بنشیند؟ تو ماه آسمان را دیدهای، رخ از نگاه عاشقان نیمهشبها بربتاباند؟ تو آیا دیدهای برگی برنجد از حضور خار بنشسته کنار قامت یک گل؟ و گلبرگ گلی، عطر خودش، پنهان کند، از ساحت باغی؟
تو آیا خواندهای با بلبلان، آواز آزادی؟
تو آیا هیچ میدانی، اگر عاشق نباشی، مردهای در خویش؟ نمیدانی که گاهی، شانهای، دستی، کلامی را نمییابی ولیکن سینهات لبریز از عشق است…
تو پرسیدی شبی، احوال ماه و خوشه زیبای پروین را؟ جواب چشمک یک از هزاران اخترِ آسمان را، دادهای آیا ؟!
ببینم، با محبت، مهر، زیبایی، تو آیا جمله میسازی؟
نفهمیدی چرا دلبستِ فالِ فالگیری میشوی با ذوق! که فردا میرسد پیغام شادی! یک نفر با اسب میآید! و گنجی هم تو را خوشبخت خواهد کرد!
تو فهمیدی چرا همسایهات دیگر نمیخندد؟ چرا گلدان پشت پنجره، خشکیده از بیآبیِ احساس؟ نفهمیدی چرا آیینه هم، اخمِ نشسته بر جبینِ مردمان را برنمیتابد؟
نپرسیدی خدا را، در کدامین پیچ، ره گم کردهای آیا؟
جوابم را نمیخواهی تو پاسخ داد، ای آیینه دیوار!!؟ ز خود پرسیدهام در تو! که عاشق بودهام آیا!!؟ جوابش را تو هم، البته میدانی سکوت مانده بر لب را تو هم ای من! به گوش بسته میخوانی
خــُــداي مـَـــن ! بخُــدا تَـرَک بَــرداشتـه دِلَــم ! خداوندا! همواره، تو را سپاس ميگذارم كه هر چه در راه تو و در راه پيام تو، يشتر ميروم و بيشتر رنج ميبرم. آنها كه بايد مرا بنوازند، ميزنند، آنها كه بايد همگامم باشند، سد راهم ميشوند، آنها كه بايد حقشناسي كنند، حقكشي ميكنند، آنها كه بايد دستم را بفشارند، سيلي ميزنند، آنها كه بايد در برابر دشمن دفاع كنند، پيش از دشمن حمله ميكنند و آنها كه بايد در برابر سمپاشيهاي بيگانه، ستايشم كنند، تقويتم كنند، اميدوارم كنند، سرزنشم ميكنند، تضعيفم ميكنند، نوميدم ميكنند، تا در راه تو از تنها پايگاهي كه چشم ياري ميدارم، نوميد شوم، چشم ببندم، رانده شوم... تا تنها اميدم تو شوي، چشم انتظارم تنها به روي تو باز ماند، تنها از تو ياري طلبم و در حسابي كه با تو دارم شريكي ديگر نباشد.
|
آخرین مطالب نويسندگان پيوندها
![]()
|
![]() |
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
![]() |