شازده کوچولو می گفت :
گل من گاهی بداخلاق و کم حوصله و مغرور بود
اما ماندنی بود .
این بودنش بود که او را تبدیل به گل من کرده بود ....

همه ی یهویی ها خوبن !!
یهویی بغل کردن
یهویی بوسیدن
یهویی دیدن
یهویی سوپرایز شدن
یهویی بیرون رفتن
یهویی دوست شدن
یهوویی عاشق شدن
.
.
اما امان از یهویی رفتن ها ...

من عاشق نگاه مهربون و زيباي توام
ديوونه ي چشماي روشن و فريباي توام
وقتي توي چشام نگاه ميكني و دروغ ميگي
حس ميكنم من عاشق همين دروغ هاي توام . . .

هميشه يكي هست كه درد دلت رو بهش بگي ،
واي از اون روزي كه خودش بشه "درد" دلت . . .
هميشه سكوتم به معــــناي پيـــروزي تو نيست ...
گاهي سكــــوت میکنم كه بفهمي چه بي صـــــدا باختـــي ...

روزهـــــــــــــــــــای بدون تـــــــــــــو را هرگــــــــــز نخواهـــــــــــــم شمرد،
تــــــــــــا بگویـــــــــم همین دیــــــروز بود .....

وَ پیراهن ِ هیچ فصلی ...
خیس تر از بهاری نخواهد بود ...
که عاشقت شدم ...

برای نبودن که . . .
همیشه لازم نیستــــــــــ راه دوری رفته باشی
میتوانی همین جا
پشت تمـــــــــام ِ بغضهایت ، گم شده باشی
این روزها خوبم ، کار میکنم ، شعر میخوانم
قصه می نویسم و گـــــــــــاهی
دلم که برایتــــــــــــ . . . تنگ میشود
تمام خیابانها را ، با یادتـــــــــــ . . . پیاده میروم .

حـالا کـه میـخـواهـی بـروی ....
لطفــا قـدمـهـایـتـــ را تنـدتـر بـردار ....
دلـم را فـرستــاده امـ دنبـالـِـ نخــود سیـــاه . . . !

یکـــ ساعَتـــ که آفتابـــ بتابد خاطرهـ ی شبــِ بارانــ ـی از یـــاد میرود ......
این استـــ حکایتــِ انساטּ هآ ...... " فراموشــــــے ".

فرهاد میدانست صد سال نمیتواند ..... کوه را بکند .....
فقط میخواست یک عُمر،اسمش را با "شیرین" بیاورند...

کاش دنیا می مُرد
دلم نیامد بگویم آدم ها!
آنوقت
هیچکس
سراغی از ما نمی گرفت
من لَم می دادم به خیالی که خیال نبود
و تو
تکیه می دادی به من
و مُدام شعر می خواندی
شعر شعر شعر ..
عمری بیهوده نمی گذشت !

میدانم تا پلك به هم بزنم
میآیی ؛
با انار و آینه دردستهایت !! ...
.
.
.
به قول ِ فروغ :
" من خواب دیدهام " ...
- رضا کاظمی -

گرمترین بوسه ها را نصیب کسی کن که در سردترین لحظه ها به یاد توست ...
