
ما همیشه صداهای بلند را میشنویم،
پررنگ ها را میبینیم، سخت ها را میخواهیم.
غافل ازینکه خوبها آسان میآیند،
بی رنگ می مانند و بی صدا می روند!!!

آدم های تنهــــــــــــــا ، گاهی خیلی خوشــــــــــــ شانسند
چون کـــسی را ندارند تا از دستــــــــــ بدهند ....

قبل از آنکه برای عکسم
به دنبال قاب بگردی .
خوب مرا نگاه کن ...
بعضی وقتا دلم می خواد
دستمُ بذارم زیر چونم
چشم تو چشم خدا بشم
زل بزنم و بهش بگم
خب که چـــــــــــــــی مثلا ..؟
همه چیز " زیادش " دل را می زند
زیاد دوستت داشتم !
چه فرقي مي كند..
در سيرك يا در خانه؟!!
خنده ات كه تلخ باشد،
دلت كــه خون باشد،
تو هم دلقكي..!!
دنبال تو نمي گردم!
دنبال کسي مي گردم تا تو را نشانش دهم و بگويم " مثل او نباش !
بَــعد از تـــو جـــَواب هـَمــه دوســـتت دارَم هــــا
مــِـــرســـے شُـــد ...

دقت کردین اونی که دوسش نداری، اصرااااار پشت اصرار ....
اونی که دوسش داری ،انگار نه انگار.!!!
فال مان هر چه باشد
باشــــــــــد
حالمان را دریاب
خیال کن " حافظ " را گشوده ای و می خوانی
" مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید "
یا
" قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود "
چه فرقی می کند ؟
فال نخوانده ی تو،
منــــــــم
داني از زندگي چه مي خواهم؟
من تو باشم، تو، پاي تا سر تو!
زندگي گر هزارباره بود
بارِ ديگر تو، بارِ ديگر تو
"فروغ فرخزاد"
حکایت من ؛ حکایت کسی است که عاشق دریا بود ، اما قایق نداشت ...
دلباختۀ سفر بود ؛ همسفر نداشت ...
حکایت کسی است که زجر کشید ، اما ضجه نزد ...
زخم داشت و ننالید...
گریه کرد ؛ اما اشک نریخت ...
حکایت من ؛ حکایت چوپان بی گله وساربان بی شترست !
حکایت کسی که پر از فریاد بود ، اما سکوت کرد ؛ تا همۀ صداها را بشنود ... !!
آدم دلتـــنگ ؛ حرف حالی اش نمی شود .... لطفاً برایش فلسفه نبافید ... !!!
گاهی عکسی را می سوزانیم
گاهی عکسی ما را می سوزاند
گاهی با دیدن یک عکس ساعت ها گریه می کنیم
گاهی سالها با یک عکس زندگی می کنیم..!
بـــاران همیشـــه میبــــارد
امـــا مـــردم ستـــاره را بیشتـــر دوســتـــ دارنــد...
نــــامـــردیسـتـــ آن همـــه اشکـــ را بــه یکــ چشمــک فـــروختــن...
نظرات شما عزیزان: